چهاردهمین روز از آبان ماه که در تقویم رسمی روز فرهنگ عمومی نام دارد فرصتی است مغتنم تا عوامل مؤثر بر این جنس از فرهنگ بررسی و ارزیابی شود. بیتردید از مهمترین این مؤلفهها در جامعه دینی معنویت است که میتواند فرهنگ عمومی جامعه دینی را به اعلی درجه اثرگذاری برساند. در این باره با حجتالاسلام مرتضی وافی، کارشناس مذهبی و رئیس بنیاد بینالمللی صحیفه سجادیه گفتوگو کردهایم.
آیا میان معنویت و فرهنگ عمومی رابطه معناداری وجود دارد تا در اثر فعالسازی آن هم سبک زندگی فردی و هم شیوه حیات اجتماعی ما متحول شود؟
این موضوع از چند جهت قابل اهمیت است؛ بخشی از آن به مقوله معنویت برمیگردد، بخشی به فرهنگ عمومی و بخش سوم به ارتباط و تأثیرگذاری متقابل معنویت و فرهنگ عمومی اختصاص دارد. درباره واژه معنویت عالمان عموماً از ایمان صحبت کردهاند که تأثیر بر بینش، کنشها و رفتارهای انسانی دارد و همراه با یک امر قدسی و متعالی است و به نوعی زمینه رضایتمندی انسان را از زندگی، شاد زیستن و امیدبخشی فراهم میکند. معنویت مد نظر ما باید برآمده از دو اصل جدی باشد. ابتدا محوریت با انسان است و میبایست رشد و کمال انسان و سعادت او در نظر گرفته شود؛ معنویت اثری است برآمده از طاعت و عبادت خدا زیرا ممکن است در نوعی از رفتارهای انسان امروز اتفاقاتی رقم بخورد که انسان از غیر مسیر عبادت و بندگی خدا و توجه به امر و نهی پروردگار مدتی به یک دلخوشی و سرخوشی برسد. معنویتی مورد توجه ماست که از مسیر بندگی خدا، عبادت و طاعت برای انسان پیدا شود. نکته بعدی اینکه انسانی مد نظر ماست که منقطع از عالم بالا، باورها و عالم معنا، جدا از خدا و خالق هستی و مبدأ فیض نباشد.
فرهنگ عمومی به چه معناست و چه ساحتی از ساحات زندگی انسان را شامل میشود؟
درباره مقوله فرهنگ عمومی نیز باید بگوییم طبیعتاً فرهنگ نیز تعاریف مختلفی دارد و مجموعهای از رفتارها، سبک زندگی و فضای پیرامونی انسان در حوزههای مختلف را شامل میشود. فرهنگ هم در نوع ایمان، باور و نگاه جامعه و انسان خود را نشان میدهد و هم در حوزه رفتار. همه مسائل جامعه ذیل فرهنگ آن جامعه تعریف میشوند و ما با فرهنگ سیاست، فرهنگ اقتصاد، فرهنگ جامعهشناسی و مردمشناسی و... مواجه هستیم. ما در قرآن دو واژه به نامهای امت به معنای جمعاندیشی و تفکر عمومی و ملت را داریم که در جریان فرهنگ عمومی با هر دو اینها روبهرو هستیم. سبک زندگی عمومی در واژه ملت نهادینه شده است.
از چه منظر میتوان به اثرگذاری معنویت بر فرهنگ عمومی پرداخت؟
با توجه به تأثیرگذاری معنویت در فرهنگ عمومی میتوانیم از چند منظر به آن بپردازیم؛ نخستین مسئلهای که ما میتوانیم در دعاهای امروز خود این جنس از معنویت را ببینیم، جریان خودکنترلی و خودمراقبتی است. انسانی که در حالت عبادت قرار میگیرد، رفته رفته به نیازهای ضروری، ویژگیهای شخصیتی و استعداد و توانمندیهای خود توجه میکند. این امر نوعی از شخصیتشناسی را برای او به ارمغان میآورد و طبیعتاً منجر به خودکنترلی و خودمراقبتی میشود که دلیل آن عزت و کرامت انسان است. در واقع معنویت حقیقی عزت و کرامت را به انسان یادآوری میکند. فردی که بخواهد کریمانه در جامعه زندگی کند، مسلماً در فضای جامعه و کنشهای جمعی خود نوعی متفاوت از مراقبت و کنترل را خواهد داشت.
با توجه به آنکه اغلب عبادتها را فردی انجام میدهیم، رهاوردهای معنویت فردی چطور میتواند فرهنگ عمومی را متأثر کند؟
معنویت در انسان موجب میشود وی متوجه نقطههای اوج و کمال خود شود. توجه به حرکت و رشد حاشیههای زندگی انسان را کم میکند. افرادی که مشغول دامنه مسیر شوند و نقطههای اوج را فراموش کنند، گرفتار حاشیه میشوند. توجه به مباحث غیرضروری موجب میشود افراد صرفاً به نیازهای دست پنجم خود اکتفا کنند، این نیازهای دست پنجم به عنوان فرهنگ عمومی تلقی شده در حالی که این موارد تنها نیازهای سطحی و دمدستی انسان هستند. این مسئله سبب میشود هیچ حرکتی صورت نگیرد و آستانه تحمل جامعه پایین بیاید. توجه انسانها به نیازهای سطحی در جامعه به این دلیل است که افراد مسیر حرکت و مبادی سعادت را گم میکنند.
یکی از مسائل مهم در حوزه فرهنگ عمومی دست یافتن به روحیاتی است که انسانِ امروز از نداشتن آنها رنج میبرد، از جمله این امور میتوان به روحیه تواضع و فروتنی، ایثار، فداکاری و از خود گذشتگی اشاره کرد. از جمله اموری که میتوانند معنویت مورد نظر ما را از بین ببرند، عبارتاند از منفعتطلبیها، بیاخلاقیها، پرخاشگریها و خودبینیها. کرامت، خودکنترلی، خودمراقبتی، تواضع، فروتنی، گذشت و عدم رنجش مجموعه ویژگیهایی هستند که میتوانند زینتبخش فضای عمومی جامعه مورد نظر ما باشند.
چه مؤلفههای دیگر معنوی میتواند فرهنگ عمومی را متأثر کرده و سبک زندگی را دستخوش تحولات مثبت کند؟
مسئله بعدی در حوزه ارتباط میان جریان معنویت و فرهنگ عمومی جامعه این است که ما یکی از آثار معنویت را ایمان به غیب میدانیم. ایمان به غیب برای آن است که آدمها دائماً سراغ این نمیروند که بیش از اندازه کارکردگرا شوند و خاصیت کار خود را از موارد بدهبستانی در جامعه ببینند. کسانی که معنویت و روحیه معنوی خود را از طریق نیایش و مناجات کسب میکنند به جنسی از مراقبه میرسند. حقیقت این مراقبه انسان را به نگاه و بینشی میرساند که این نگاه و بینش به او این مسئله را یادآور میشود که قرار نیست همه مزدها در اینجا به او داده و همه جزاها اینجا تلافی شود. اعتقاد به معاد و فردای ماندگار و ادبی بسیاری از اتفاقها را در فضای جامعه ایجاد میکند. جای اعتقاد به معاد در حوزه معنویت و فضای رسانهای خالی است. همچنین فضاهای آموزشی و تفریحی ما نیز به این موضوع کم پرداختهاند. یکی از آثار معنویت اعتقاد به معاد و فردای واپسین است که خیلی به انسان در جمع و جور کردن خود کمک میکند. انسان قرار است در یک دنیای ابدی قرار بگیرد، قرار است اینجا مسافر باشد، قرار است این مسیر را طی کند و قرار نیست درجا بزند. اگر کسی این جنس از سفر را برای سرای آخرت احساس کند، این احساس از معنویت اصیل برمیآید و به انسان در امور خویش کمک میکند.
آیا این آثار معنوی باید در فرهنگ عمومی تجلی داشته باشد؟ با چه کیفیت و هدفی؟
آثاری که در حوزه معنویت به آنها اشاره کردیم باید خود را در حوزه فرهنگ عمومی نشان دهد. به اعتقاد من این جملاتی که در پایان بحث به آنها اشاره میکنم میتوانند کمک کنند تا اتفاقی در حوزه فرهنگ عمومی بیفتد. نخستین آنها فرایند است. خیلی از اتفاقها در جامعه میافتند که بار معنوی دارند اما حاکمیتی نیستند. شاید در یک دورهای حاکمیت ورود پیدا کرده و متولی آن امر شده اما این موارد جزو رویشهای پیرامونی ما و فرهنگ عمومی جامعه بوده است. یکی از این موارد نیایش است که در دعای عرفه و اعتکافها شاهد آن هستیم. یکی دیگر از این موارد جنسی از توسل است که در پیادهروی اربعین و حتی پیادهروی جاماندگان اربعین شاهد آن هستیم. مورد بعدی مناسبتهاست که باید حدود آن معلوم شود و برای آن چارچوبهایی از جنبه نظری تعریف کنیم که میتوان به روز عید غدیر اشاره کرد که جامعه ما نیازمند چنین جشنهای نشاطآوری است. جامعه امروز ما به پاسداری از مناسبتهای ملی و مذهبی نیاز دارد یا حتی برای آنها پروندههای جدیدی باز کند. واقعیت امر این است که با وجود اینکه این اتفاقها در حال رخ دادن است اما اگر آن را فرایند بنامیم درخواهیم یافت که هم نیازمند زمان و هم نیازمند فرصت هستیم.
برای آنکه فرهنگ عمومی در تعامل با معنویت بتواند تأثیر گرفته و سپس جامعه را متأثر کند و آن را به سمت کمال ببرد، نیازمند رعایت چه الزاماتی هستیم؟
ما در فرهنگ عمومی با فرایندی به نام گذر زمان مواجه هستیم یعنی همان گونه که کندیها به ما ضرر میرساند، برخی مواقع شتابزدگیها نیز ما را دچار مشکل میکند. وقتی ما این جنس از شتابزدگی را داشته باشیم و به این امر توجه نکنیم که قرار است با برنامه حرکت کنیم چون یک فرایند است، طبیعتاً دستورالعملها، بخشنامهها و قوانین را میبینند که یا کارساز نیستند یا تأثیر کمی دارند و یا تأثیر منفی دارند. سرخوشی مقطعی گاهی علیه انسان و فرهنگ عمومی و جامعه میشود مثلاً جنسی از معنویت در انس با قرآن را میبینید. در مهدهای کودک فرزندان ما را در سنین پایین با قرآن آشنا میکنند چون این برنامه دقیق نیست و در مقاطعی منقطع شده و متناسب با روحیه و سن آن فرزند نیست به جای اینکه او را تربیت قرآنی کند، وی را ضد ضربه میکند. این نوجوان یا جوان اینها را در جایی شنیده، برحسب ظاهر از آنها اثری ندیده، به ظاهر اکتفا کرده و ما نیز به انس وی به قرآن عمق ندادهایم، حال به جای اینکه با قرآن همراهی کند چون خاطره خوبی از آن ندارد، سپری برای برنامههای ما میشود. نکته بعدی اینکه این فرایند نیازمند ابزار است. اگر امروز ما نتوانیم معنویت را شکل دهیم و در قالبهای مخصوص مفهوم ماورایی و قدسی و متعالی آن را محسوس کنیم، نمیتوانیم جنس آن فرایند را کامل کنیم.
نظر شما